یغما گلرویی - آدمای ساده

متن مرتبط با «محمد علی بهمنی غزل» در سایت یغما گلرویی - آدمای ساده نوشته شده است

تفسیر غزل 94 حافظ

  • زان یار دلنوازم شکریست با شکایت گر نکته دان عشقی بشنو تو این حکایت بی مزد بود و منت هر خدمتی که کردم یا رب مباد کس را مخدوم بی عنایت رندان تشنه لب را آبی نمی‌دهد کس گویی ولی شناسان رفتند از این و, ...ادامه مطلب

  • ماه من - محمدعلی بهمنی

  • از خانه بیرون میروم اما کجا امشب؟ شاید تو میخواهی مرا در کوچه ها امشب پشت ستون سایه ها روی درخت شهر میجویم اما نیستی در هیچ جا امشب ادامه مطلب, ...ادامه مطلب

  • تفسیر غزل ما ز یاران چشم یاری داشتیم - حافظ

  • شرح غزل: توضیحات: چشم داشتن ( انتظار کمک داشتن ) غلط ( اشتباه = درست نبود ) می پنداشتیم ( تصور و گمان می کردیم ) تا ( عجبا چه موقع ) بردهد ( بارور کند و ثمره دهد ) حلیا (اکنون = قید ) تخمی کاشتیم ( کنایه = اظها ر مودت کردیم = گام جلو گذاشتین ) معنی بیت 3( بحث و جدل شیوه و رسم وارستگی و قلندری نمی باشد وگرنه با تو ماجراها و داوریها داشتیم ) معنی بیت 4( کرشمه و ناز چشمان تو ای محبوب با ما سر دعوا و ستیز داشت بطوری که ما بهاشتباه افتادیم و خیال کردمی که این کرشمه های چشم حالت صلح و سازش است )‌گلبن ( درخت گل ) گلبن حسنت(درخت زیبایی تو ) معنی بیت 5( درخت زیبایی تو چنین زیبا نبود بلکه دعای ما نگهبان و باغبان او گردید که چنین رشد کرد و دلربا و زیبا شد سبب نیکویی معشوق در حقیقت عشق و محبت عاشق است ) نکته ( اعتراض – سخن ) حرمت ( احترام ) محصل ( مامور = گماشته = نوکر) معنای اَبیات 1)    ما از دوستان انتظار کمک و توقع مساعدت داشتیم، اما آنچه را که گمان می کردیم نادرست بود . 2)      این زمان همت کردیم و تخم دوستی افشاندیم، تا ببینیم که این درخت دوستی چه وقت به بار خواهد نشست ؟ 3)      مباحثه و قیل و قال رسم درویشی و وارستگی نبود وگرنه ما با تو جنگ و جدال های زیادی داشتیم. 4)      از طرز نگاه و حالت چشم تو یک نوع خدعه جنگی حس می شد. ما اشتباهاً آن را نگاهی آشتی جویانه تصوّر کردیم ., ...ادامه مطلب

  • تفسیر غزل الا یا ایها الساقی ادر کاسا و ناولها - حافظ

  • الا یا ایها الساقی ادر کاسا و ناولها که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل ها به بوی نافه ای کاخر صبا زان طره بگشاید ز تاب جعد مشکینش چه خون افتاد در دل ها مرا در منزل جانان چه امن عیش چون هر دم جرس فریاد می دارد که بربندید محمل ها به می سجاده رنگین کن گرت پیر مغان گوید که سالک بی خبر نبود ز راه و رسم منزل ها شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین هایل کجا دانند حال ما سبکباران ساحل ها همه کا,تفسیر,الساقی,ناولها ...ادامه مطلب

  • تفسیر غزل سالها دل طلب جام جم از ما میکرد - حافظ

  • سال ها دل طلب جام جم از ما می کرد وان چه خود داشت ز بیگانه تمنا می کرد گوهری کز صدف کون و مکان بیرون است طلب از گمشدگان لب دریا می کرد مشکل خویش بر پیر مغان بردم دوش کو به تایید نظر حل معما می کرد دیدمش خرم و خندان قدح باده به دست و اندر آن آینه صد گونه تماشا می کرد گفتم این جام جهان بین به تو کی دا, ...ادامه مطلب

  • بسیار سالها به سر خاک ما رود - غزل شماره 24 سعدی

  • بسیار سالها به سر خاک ما رود کاین آب چشمه آید و باد صبا رود این پنجروزه مهلت ایام، آدمی بر خاک دیگران به تکبر چرا رود؟ ای دوست بر جنازه دشمن چو بگذری شادی مکن که با تو همین ماجرا رود دامن کشان که می رود امروز بر زمین فردا غبار کالبدش در هوا رود خاکت در استخوان رود ای نفس شوخ چشم مانند سرمه , ...ادامه مطلب

  • سالها دل طلب جام جم از ما میکرد - حافظ غزل شماره 143

  • سال ها دل طلب جام جم از ما می کرد وان چه خود داشت ز بیگانه تمنا می کرد گوهری کز صدف کون و مکان بیرون است طلب از گمشدگان لب دریا می کرد مشکل خویش بر پیر مغان بردم دوش کو به تایید نظر حل معما می کرد دیدمش خرم و خندان قدح باده به دست و اندر آن آینه صد گونه تماشا می کرد گفتم این جام جهان بین به تو کی داد حکیم گفت آن روز که این گنبد مینا می کرد بی دلی در همه احوال خدا با او بود او نمی دیدش و از دور خدایا می کرد این همه شعبده خویش که می کرد این جا سامری پیش عصا و ید بیضا می کرد گفت آن یار کز او گشت سر دار بلند جرمش این بود که اسرار هویدا می کرد فیض روح القدس ار باز مدد فرماید دیگران هم بکنند آن چه مسیحا می کرد گفتمش سلسله زلف بتان از پی چیست گفت حافظ گله ای از دل شیدا می کرد , ...ادامه مطلب

  • رسید مژده که ایام غم نخواهد ماند - غزل شماره 179 حافظ

  • رسید مژده که ایام غم نخواهد ماند چنان نماند چنین نیز هم نخواهد ماند من ار چه در نظر یار خاکسار شدم رقیب نیز چنین محترم نخواهد ماند چو پرده دار به شمشیر می​زند همه را کسی مقیم حریم حرم نخواهد ماند چه جای شکر و شکایت ز نقش نیک و بد است چو بر صحیفه هستی رقم نخواهد ماند سرود مجلس جمشید گفته​اند این بود که جام باده بیاور که جم نخواهد ماند غنیمتی شمر ای شمع وصل پروانه که این معامله تا صبحدم نخواهد ماند توانگرا دل درویش خود به دست آور که مخزن زر و گنج درم نخواهد ماند بدین رواق زبرجد نوشته​اند به زر که جز نکویی اهل کرم نخواهد ماند ز مهربانی جانان طمع مبر حافظ ک,رسید مژده که ایام غم نخواهد ماند,رسید مژده که آمد بهار ...ادامه مطلب

  • سرو چمان من چرا میل چمن نمیکند - حافظ غزل شماره 192

  • سرو چمان من چرا میل چمن نمی کند همدم گل نمی شود یاد سمن نمی کند دی گله ای ز طره اش کردم و از سر فسوس گفت که این سیاه کج گوش به من نمی کند تا دل هرزه گرد من رفت به چین زلف او زان سفر دراز خود عزم وطن نمی کند پیش کمان ابرویش لابه همی کنم ولی گوش کشیده است از آن گوش به من نمی کند با همه عطف دامنت آیدم از صبا عجب کز گذر تو خاک را مشک ختن نمی کند چون ز نسیم می شود زلف بنفشه پرشکن وه که دلم چه یاد از آن عهدشکن نمی کند دل به امید روی او همدم جان نمی شود جان به هوای کوی او خدمت تن نمی کند ساقی سیم ساق من گر همه درد می دهد کیست که تن چو جام می جمله دهن نمی کند دستخوش جفا مکن ,سرو چمان من چرا,سرو چمان من چرا میل چمن,سرو چمان من چرا شجریان,سرو چمان من حامد بهداد,سرو چمان من چرا شجریان دانلود,سرو چمان من چرا دانلود,سرو چمان من شجریان,سرو چمان من تویی ...ادامه مطلب

  • محمد علی بهمنی - خرچنگ های مردابی

  • در این زمانه ی بی های و هوی لال پرست                         خوشا به حال کلاغان قیل و قال پرست چگونه شرح دهم لحظه لحظه ی خود را                                 برای این همه ناباورخیال پرست  ؟ به شب نشینی خرچنگ های مردابی                                  چگونه رقص کند ماهی زلال پرست رسیده ها چه غریب و نچیده می افتند                               به پای هرزه علف های باغ کال پرست رسیده ام به کمالی که جز انالحق نیست                                    کمال دار برای من کمال پرست هنوزم زنده ام و زنده بودنم خاریست                             به چشم تنگی نا مردم زوال پرست,محمد علی بهمنی,محمد علی بهمنی اشعار,محمد علی بهمنی تنهایی,محمد علی بهمنی قاجار,محمد علی بهمنی غزل,محمد علی بهمنی بیوگرافی,محمد علی بهمنیار,محمد علی بهمنی شعر تولد,محمد علی بهمنی ویکی پدیا,محمد علی بهمنی pdf ...ادامه مطلب

  • درد عشقی کشیدم که مپرس - غزل شماره 270 دیوان حافظ

  • در عشقی کشیده ام که مپرس        زجر هجری چشیده ام که مپرس گشته ام در جهان و آخر کار             دلبری برگزیده ام که مپرس آن چنان در هوای خاک و درش         می رود آب دیده ام که مپرس من به گوش خود از دهانش دوش       سخنانی شنیده ام که مپرس سوی من لب چه میگزی که مگوی        لب لعلی گزیده ام که مپرس بی تو در کلبه گدایی خویش              رنج های کشیده ام که مپرس همچو حافظ غریب در ره عشق         به مقامی رسیده ام که مپرس,درد عشقی کشیدم که مپرس,درد عشقی کشیدم که مپرس احوالم,درد عشقی کشیدم که,درد عشقی کشیدم مپرس,درد عشقی کشیدم که فقط,درد عشقی کشیدم که مپرس سالار عقیلی,درد عشقی کشیدم ک نپرس,درد عشق کشیدم که مپرس,درد عشقي كشيدم كه مپرس,معنی درد عشقی کشیدم که مپرس ...ادامه مطلب

  • تومور2 - علیرضا آذر

  • زندگی یک چمدان است که می آوریش بار و بندیل سبک می کنی و می بریش خودکشی،مرگ قشنگی که به آن دل بستم دسته کم هر دو سه شب سیر به فکرش هستم گاه و بیگاه پُر از پنجره های خطرم به سَرم می زند این مرتبه حتما بپرم گاه و بیگاه شقیقه ست و تفنگی که منم قرص ماهی که تو باشی و پلنگی که منم چمدان دست تو و ترس به چشمان من است این غم انگیزترین حالت غمگین شدن است قبل رفتن دو سه خط فحش بده،داد بکش هی تکانم بده،نفرین کن و فریاد بکش قبل رفتن بگذار از تهِ دل آه شوم طوری از ریشه بکش ارّه که کوتاه شوم مثل سیگار،خطرناک ترین دودم باش شعله آغوش کنم حضرت نمرودم باش مثل سیگار بگیر,علیرضا آذر تومور 2,دانلود علیرضا آذر تومور 2,تومور 2 از علیرضا آذر,متن شعر تومور2 علیرضا آذر,دانلود دکلمه ی تومور2 علیرضا آذر,آهنگ تومور2 از علیرضا آذر,دانلود تومور2 از علیرضا آذر ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها