یغما گلرویی - آدمای ساده

متن مرتبط با «گر تن بدهی دل ندهی کار خراب است فروغ فرخزاد» در سایت یغما گلرویی - آدمای ساده نوشته شده است

تو را با دیگری دیدم که گرم گفتگو بودی

  • تو را با دیگری دیدم که گرم گفتگو بودیبا او آهسته میرفتی سراپا محو او بودی صدایت کردم و بر من چو بیگانه نگه کردی شکستی عهد دیرین را گنه کردی گنه کردی گناهت را نمی بخشم چه شبها را که من تنها به یاد تو سحر کردم چه عمری را که من بیهوده به پای تو هدر کردم تو عمرم را هدر کردی گنه کردی گنه کردی گناهت را نمی بخشم همین بود آن صفایی را که میگفتی همین بود آن وفایی را که میگفتی تو که خود این چنین بودی چرا روزم سیه کردی گنه کردی گنه کردی گناهت را نمی بخشم بخوانید, ...ادامه مطلب

  • کانال تلگرام رمان

  • شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید: <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align=""> بخوانید, ...ادامه مطلب

  • شعر گرگ از فریدون مشیری

  •   گفت دانایى که گرگ ى خیره سرهست پنهان در نهاد هر بشر ... لاجرم جارى است پیکارى بزرگروز و شب مابین این انسان و گرگ زور بازو چاره این گرگ نیستصاحب اندیشه داند چاره چیست اى بسا انسان رنجور و پریشسخت پیچی, ...ادامه مطلب

  • بر فراز آسمان ها - اردلان سرفراز

  • بروم شادان به فلک دور از غم ها دور از همه کس ندهم من ره به کسی در بزم یار من باشم و بس شاد و بی باک با عشقی پاک بر این آب و خاک بپرم ز جهان چو هُما به دل آسمان, تپش قلب پُر از اُمید من تپش زندگیه دل م, ...ادامه مطلب

  • استخدام نویسنده - یک کار داوطلبانه

  • با سلام. Blackletter یکی از بزرگترین وبلاگ ها در رابطه با ادبیات و شعر فارسیه؛ بنده سازنده و ادمین اصلی این وبلاگ به دلایل مختلفی وقت مدیریت این وبلاگ رو ندارم و به همین خاطر قصد دارم افرادی رو پیدا کنم که به صورت داوطلبانه, مدیریت این وب رو قبول کنند و طبق برنامه پیش ببرن.  برای هماهنگی زیر همین پست کامنت بذارید، با آرزوی موفقیت و بهروزی برای شما مخاطبین عزیز , ...ادامه مطلب

  • از تو بگذشتم و بگذاشتمت با دگران - شهریار

  • از تو بگذشتم و بگذاشتمت با دگران رفتم از کوی تو لیکن عقب سرنگران ما گذشتیم و گذشت آنچه تو با ما کردی تو بمان و دگران وای به حال دگران رفته چون مه به محاقم که نشانم ندهند هر چه آفاق بجویند کران تا به کران میروم تا که به صاحبنظری بازرسم محرم ما نبود دیده کوته نظران دل چون آینه اهل صفا می شکنند که ز خود بی خبرند این ز خدا بیخبران دل من دار که در زلف ش, ...ادامه مطلب

  • هرچه کنی به خود کنی گر همه نیک و بد کنی

  • درویشی بود که در کوچه و محله راه می‌رفت و می‌خواند:  "هرچه کنی به خود کنی گر همه نیک و بد کنی" اتفاقاً زنی این درویش را دید و خوب گوش داد که ببیند چه می‌گوید وقتی شعرش را شنید گفت: من پدر این درویش را در می‌آورم که هر روز مزاحم آسایش ما میشود. زن به خانه رفت و خمیر درست کرد و یک فتیر شیرین پخت و کمی زهر هم لای فتیر ریخت و آورد و به درویش داد و رفت به خانه‌اش و به همسایه‌ها گفت: من به این درویش ثابت می‌کنم که هرچه کنی به خود نمی‌کنی. کمی دورتر پسری که در کوچه بازی میکرد نزد درویش آمد و گفت: من بازی کرده و خسته و گرسنه‌ام کمی نان به من بده. درویش هم همان فتیر شیرین را به او داد و گفت: "زنی برای ثواب این فتیر را برای من پخته، بگیر و بخور فرزندم ! پسر فتیر را خورد و حالش به هم خورد و به درویش گفت: درویش! این چه بود که سوختم؟ درویش فوری رفت و زن را خبر کرد. زن دوان‌دوان آمد و دید پسر خودش است! همانطور که توی سرش می‌زد و شیون می‌کرد، گفت: پسرم را با فتیر زهر آلودم مسموم کردم . آنچه را که امروز به اختیار می‌کاریم فردا به اجبار درو می‌کنیم. پس در حد اختیار، در نحوه‌ی افکار و کردار و گفتارمون بیشتر تامل کنیم! , ...ادامه مطلب

  • نه من دیگر به روی ناکسان هرگز نمی خندم - کارو

  • نه من دیگر به روی ناکسان هرگز نمی‌خندم دگر پیمان عشق جاودانی با شما معروفه های پست هر جایی نمی‌بندم شما کاینسان در این پهنای محنت گستر ظلمت ز قلب آسمان جهل و نادانی به دریا و به صحرای امید و عشق بی پایان این ملت گرد ذلت و فقر و پریشانی و موهومات می‌بارید شما،‌کاندر چمنزار بدون آب این دوران توفانی به فرمان خدایان طلا،‌ تخم فساد و یأس می‌کارید؟ شما، رقاصه‌های بی سر و بی پا که با ساز هوس پرداز و افسون ساز بیگانه چنین سرمست و بی قید و سراپا زیور و نعمت به بام کلبهٔ فقر و به روی لاشهٔ صد پارهٔ زحمت سحر تا شام می‌رقصید قسم بر آتش عصیان ایمانی که سوزانده است تخم یأس را در عمق قلب آرزومندم که من هرگز، به روی چون شما معروفه های پست هر جایی نمی‌خندم پای می‌کوبید و می‌رقصید لیکن من... به چشم خویش می‌بینم که می‌لرزید می‌بینم که می‌لرزید و می‌ترسید از فریاد ظلمت کوب و بیداد افکن مردم که در عمق سکوت این شب پر اضطراب و ساکت و فانی خبرها دارد از فردای شورانگیز انسانی و من... هر چند مثل سایر رزمندگان راه آزادی کنون خاموش،‌ در بندم ولی هرگز به روی چون شما غارتگران فکر انسانی نمی‌خندم کارو, ...ادامه مطلب

  • داغ عشق تو نهان در دل و جان خواهد ماند - هاتف اصفهانی

  • داغ عشق تو نهان در دل و جان خواهد ماند در دل این آتش جانسوز نهان خواهد ماند   آخر آن آهوی چین از نظرم خواهد رفت وز پیش دیده به حسرت نگران خواهد ماند   من جوان از غم آن تازه جوان خواهم مرد در دلم حسرت آن تازه جوان خواهد ماند   به وفای تو، من دلشده جان خواهم داد بی‌وفایی به تو ای مونس جان خواهد ماند   هاتف از جور تو اینک ز جهان خواهد رفت قصهٔ جور تو با او به جهان خواهد ماند   هاتف اصفهانی ,اصفهانی ...ادامه مطلب

  • داستان سه آمریکایی و سه ایرانی

  • سه نفر آمریکایی و سه نفر ایرانی با همدیگر برای شرکت در یک کنفرانس می رفتند. در ایستگاه قطار سه آمریکایی هر کدام یک بلیط خریدند، اما در کمال تعجب دیدند که ایرانی ها سه نفرشان یک بلیط خریده اند. یکی از آمریکایی ها گفت: چطور است که شما سه نفری با یک بلیط مسافرت می کنید؟ یکی از ایرانی ها گفت: صبر کن تا نشانت بدهیم.   همه سوار قطار شدند. آمریکایی ها روی صندلی های تعیین شده نشستند، اما ایرانی ها سه نفر,داستان,آمریکایی,ایرانی ...ادامه مطلب

  • شوری ز شراب خانه برخاست - عراقی

  • شوری ز شراب خانه برخاست برخاست غریوی از چپ و راست   تا چشم بتم چه فتنه انگیخت؟ کز هر طرفی هزار غوغاست   تا جام لبش کدام می داد؟ کز جرعه‌اش هر که هست شیداست   ساقی، قدحی، که مست عشقم و آن باده هنوز در سر ماست   آن نعرهٔ شور هم‌چنان هست وآن شیفتگی هنوز برجاست   کارم، که چو زلف توست در هم بی‌قامت تو نمی‌شود راست   مقصود تویی مرا ز هستی کز جام، غرض می مصفاست   آیینهٔ روی توست جانم عکس رخ تو درو هویداس,برخاست,عراقی ...ادامه مطلب

  • با من صنما دل یک دله کن - مولانا

  • با من صنما دل یک دله کن گر سر ننهم آنگه گله کن مجنون شده ام از بهر خدا زان زلف خوشت یک سلسله کن سی پاره به کف در چله شدی سی پاره منم ترک چله کن مجهول مرو با غول مرو زنهار سفر با قافله کن ای مطرب دل زان نغمه خوش این مغز مرا پرمشغله کن ای زهره و مه زان شعله رو دو چشم مرا دو مشعله کن ای موسی جان شبان شده ای بر طور برو ترک گله کن نعلین ز دو پا بیرون کن و رو در دست طوی پا آبله کن تکیه گ,صنما,مولانا ...ادامه مطلب

  • متن سنگ قبر تعدادی از بزرگان تاریخ (اختصاصی "ادبیات سیاه")

  • متن سنگ قبر تعدادی از بزرگان تاریخ : #حافظ بر سر تربت ما چون گذری همت خواه که زیارتگه رندان جهان خواهد بود #سهراب_سپهری به سراغ من اگر می آیید نرم و آهسته بیا مبادا که ترک بردارد چینی نازک تنهایی من #کوروش_بزرگ ای انسان هر که باشی و از هر جا که بیایی میدانم خواهی آمد من کوروشم که برای پارسی ها این دولت وسیع را بنا نهادم بدین مشتی خاک که تن مرا پوشانده رشک مبر #پروین_اعتصامی آنکه خاک سیه ا,تعدادی,بزرگان,تاریخ,اختصاصی,ادبیات,سیاه ...ادامه مطلب

  • خود گنه کاریم و از دنیا شکایت میکنیم - شیخ بهایی

  • خود گنه کاریم و از دنیا شکایت می کنیم! غافل از خود، دیگری را هم قضاوت می کنیم! کودکی جان می دهد از درد فقرو ما هنوز… چشم می بندیمو هرشب ,خواب راحت می کنیم! عمر کوتاه است و دنیا فانی و با این وجود… ما به این دنیای فانی زود عادت می کنیم! ما که بردیم آبرو از " عشق " پس دیگر چرا… " عشق " را با واژه , ...ادامه مطلب

  • شبی ز تیرگی دل سیاه گشت چنان - شیخ بهایی

  • شبی ز تیرگی دل سیاه گشت چنان که صبح وصل نماید در آن، شب هجران   شبی، چنانکه اگر سر بر آورد خورشید سیاه روی نماید چو خال ماهرخان   ز آه تیره‌دلان، آنچنان شده تاریک که خواب هم نبرد ره به چشم چار ارکان   زمانه همچو دل من، سیاه روز شده گهی که سر کنم از غم، حکایت دوران   ز جوریار اگر شکوه سرکنم، زیبد که, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها