از پنجره بیرون می اندازم سلامت را بی حوصله، می آورم بشقاب شامت را خسته، جلو می آیی و می بوسی ام امّا من هی عقب تر می روم هی پشت بامت را آخر می افتم از سرت از «دوستم داری» باید که از دنیا بگیری انتقامت را روی تنم جای کبودی مانده از دستت مردی!! نشانم می دهی هر شب مرامت را!! در من گره خورده طنابی، بسته به هیچم دُور خودم، دُور تو، دُور عشق می پیچم من خسته ام، من خسته بودم، خسته خواهم بود ای کاش ساعت روی دیوارش بخوابد زود سرما زده دنیام از برفی که می باری گم می کنم خود را میان خانه ای از دود یک مرد عاشق را برایم ادّعا کردی امّا عزیزم زود راهت را جدا کردی این زن, ...ادامه مطلب
پالام پولوم پیلیچ باز دست تو رو شد که گرگ هستی و باید فرار را بکنیم به جاهای دورتری از حیاط از خانه کنار جادهی فرعی قرار را بکنیم بدون هر چه اضافیست پیش هر اتوبوس بایستیم و با هم سوار را بکنیم درون صندلی سفت پشت شیشهٔ مات دچار دلهرهها انتظار را بکنیم به ناکجا برسیم از کجا ادامه دهیم در ایستگاه سر شب قطار را بکنیم با چشمهای بسته تا ته جهان سفریدن با گونههای خیس از شیطنتت خندیدن از تو به توی کسی که بوی کفن میداد جهان لیلی بود و جنسیتش رو نفهمیدن دوتا بدون بلیط و بدون مقصد که میان هدفون قرضی نوار را بکنیم دوباره شهر پر از رفت و آمد و آدم کنار مترو تص,فاطمه اختصاری بکنیم,فاطمه اختصاری شعر بکنیم ...ادامه مطلب