یغما گلرویی - آدمای ساده

متن مرتبط با «درد عشقی کشیدم ک نپرس» در سایت یغما گلرویی - آدمای ساده نوشته شده است

تو را با دیگری دیدم که گرم گفتگو بودی

  • تو را با دیگری دیدم که گرم گفتگو بودیبا او آهسته میرفتی سراپا محو او بودی صدایت کردم و بر من چو بیگانه نگه کردی شکستی عهد دیرین را گنه کردی گنه کردی گناهت را نمی بخشم چه شبها را که من تنها به یاد تو سحر کردم چه عمری را که من بیهوده به پای تو هدر کردم تو عمرم را هدر کردی گنه کردی گنه کردی گناهت را نمی بخشم همین بود آن صفایی را که میگفتی همین بود آن وفایی را که میگفتی تو که خود این چنین بودی چرا روزم سیه کردی گنه کردی گنه کردی گناهت را نمی بخشم بخوانید, ...ادامه مطلب

  • از زمانی که تورا بین خلایق دیدم - حسین طاهری

  • از زمانی که تو را بینِ خلایق دیدممثلِ یک فاتحِ مغرور به خود بالیدمعشق یک بار به من گفت: برو! گفتم: چشمعقل صد بار به من گفت: نرو! نشنیدمپدرم هی وصیت کرد که عاشق نشومتو چه کردی که به گورِ پدرم خندیدم؟سال ها درد کشیدم که به دردم بخوریآخرش رفتی و از درد به خود پیچیدمتشنه بودم که تو ساکِ سفرت را بستیحیف از آن آب که پشتِ سرِ تو پاشیدمآه ای کعبه ی از چشمِ خدا افتادهکاش اینقدر به دورِ تو نمی چرخیدماز دهانم که پر از توست بدم می آیدتف بر آن لحظه که لب های تو را بوسیدماز خودی زخم نمی خوردم اگر بی تردیداز سگم بیشتر از گرگ نمی ترسیدماینکه بخشیده‌ام‌ت فرقِ میانِ من و توستمن اگر مثلِ تو بودم که نمی بخشیدمداستانِ من و زیباییِ تو یک خط است:"بچگی کردم و از لای لجن گُل چیدم"حسین طاهری بخوانید, ...ادامه مطلب

  • کانال تلگرام رمان

  • شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید: <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align=""> بخوانید, ...ادامه مطلب

  • استخدام نویسنده - یک کار داوطلبانه

  • با سلام. Blackletter یکی از بزرگترین وبلاگ ها در رابطه با ادبیات و شعر فارسیه؛ بنده سازنده و ادمین اصلی این وبلاگ به دلایل مختلفی وقت مدیریت این وبلاگ رو ندارم و به همین خاطر قصد دارم افرادی رو پیدا کنم که به صورت داوطلبانه, مدیریت این وب رو قبول کنند و طبق برنامه پیش ببرن.  برای هماهنگی زیر همین پست کامنت بذارید، با آرزوی موفقیت و بهروزی برای شما مخاطبین عزیز , ...ادامه مطلب

  • هرچه کنی به خود کنی گر همه نیک و بد کنی

  • درویشی بود که در کوچه و محله راه می‌رفت و می‌خواند:  "هرچه کنی به خود کنی گر همه نیک و بد کنی" اتفاقاً زنی این درویش را دید و خوب گوش داد که ببیند چه می‌گوید وقتی شعرش را شنید گفت: من پدر این درویش را در می‌آورم که هر روز مزاحم آسایش ما میشود. زن به خانه رفت و خمیر درست کرد و یک فتیر شیرین پخت و کمی زهر هم لای فتیر ریخت و آورد و به درویش داد و رفت به خانه‌اش و به همسایه‌ها گفت: من به این درویش ثابت می‌کنم که هرچه کنی به خود نمی‌کنی. کمی دورتر پسری که در کوچه بازی میکرد نزد درویش آمد و گفت: من بازی کرده و خسته و گرسنه‌ام کمی نان به من بده. درویش هم همان فتیر شیرین را به او داد و گفت: "زنی برای ثواب این فتیر را برای من پخته، بگیر و بخور فرزندم ! پسر فتیر را خورد و حالش به هم خورد و به درویش گفت: درویش! این چه بود که سوختم؟ درویش فوری رفت و زن را خبر کرد. زن دوان‌دوان آمد و دید پسر خودش است! همانطور که توی سرش می‌زد و شیون می‌کرد، گفت: پسرم را با فتیر زهر آلودم مسموم کردم . آنچه را که امروز به اختیار می‌کاریم فردا به اجبار درو می‌کنیم. پس در حد اختیار، در نحوه‌ی افکار و کردار و گفتارمون بیشتر تامل کنیم! , ...ادامه مطلب

  • نه من دیگر به روی ناکسان هرگز نمی خندم - کارو

  • نه من دیگر به روی ناکسان هرگز نمی‌خندم دگر پیمان عشق جاودانی با شما معروفه های پست هر جایی نمی‌بندم شما کاینسان در این پهنای محنت گستر ظلمت ز قلب آسمان جهل و نادانی به دریا و به صحرای امید و عشق بی پایان این ملت گرد ذلت و فقر و پریشانی و موهومات می‌بارید شما،‌کاندر چمنزار بدون آب این دوران توفانی به فرمان خدایان طلا،‌ تخم فساد و یأس می‌کارید؟ شما، رقاصه‌های بی سر و بی پا که با ساز هوس پرداز و افسون ساز بیگانه چنین سرمست و بی قید و سراپا زیور و نعمت به بام کلبهٔ فقر و به روی لاشهٔ صد پارهٔ زحمت سحر تا شام می‌رقصید قسم بر آتش عصیان ایمانی که سوزانده است تخم یأس را در عمق قلب آرزومندم که من هرگز، به روی چون شما معروفه های پست هر جایی نمی‌خندم پای می‌کوبید و می‌رقصید لیکن من... به چشم خویش می‌بینم که می‌لرزید می‌بینم که می‌لرزید و می‌ترسید از فریاد ظلمت کوب و بیداد افکن مردم که در عمق سکوت این شب پر اضطراب و ساکت و فانی خبرها دارد از فردای شورانگیز انسانی و من... هر چند مثل سایر رزمندگان راه آزادی کنون خاموش،‌ در بندم ولی هرگز به روی چون شما غارتگران فکر انسانی نمی‌خندم کارو, ...ادامه مطلب

  • اشعار کریسمس

  • شعر "شب برفی کریسمس" خانه ای کوچک و زیبا در جنگلی بزرگ با درختانی بلند و پوشیده از برف به غیر از آدم برفی که لبخندی بر لب دارد همه کنار آتش بخاری جمع اند و چه شادمانه و خوشبخت سال نو را با هم و در کنار درخت کاج تزئین شده جشن می گیرند و بیرون دانه های بلورین برف آرام آرام پایین می آیند در شب برفی کریسمس...     شعر "آدمک برفی" طلسمم کرده ای آری شبیه آدمک برفی پراز فریاد تکراری شبیه آدمک برفی مراازنو تراشیدی ز جنس سرد برف و بعد نمودی پرده برداری شبیه آدمک برفی سرش ازمن تنش ازمن نگاه برفی اش از تو میان چار دیواری شبیه آدمک برفی وجودم برف باریدو زمستان حضورم را نگفتی دوستم داری شبیه آدمک برفی وطفلی کودک قلبم زکامی سخت میگیرد تو از گرمای بیزاری شبیه آدمک برفی دلم تنهاست مثل تو دلم اینجاست مثل تو ودراین آخر کاری شبیه آدمک برفی       شعر "سال نو میلادی و عید کریسمس مبارک میلاد مسیح و عید کریسمس عید است و شادی نه عید نوروز جشن مسیحاست نامش , کریسمس آغوش مریم نوری مبین است بس می درخشد آن روح ماهش بلبل زشادی با صد ترانه بر شاخه شاخه هی می زند پر فصل زمستان چه نوبهاری است دشت و دمن شد با غنچه زیبا شبنم به گلها ناز است و غلطان رویایی گشته است دنیای گلها تن پوش روشن هرجا صفا یی است از سوز سردی آنجا نمایان صد لاله در باغ بر سبزه حالی است, ...ادامه مطلب

  • معرفی کتاب "چرا عاشق میشویم" اثری از هلن فیشر

  • مشخصات کتاب :  نام کتاب: چرا عاشق می شویم نویسنده: هلن فیشر ترجمه: سهیل سُمّی انتشارات: ققنوس تعداد صفحات: ۳۴۷  چرا عاشق می شویم – ماهیت و فرایند عشق رمانتیک – اثری از هلن فیشر، انسان شناس برجسته است. هلن فیشر قصد دارد در کتاب به این سوال به , ...ادامه مطلب

  • تفسیر غزل الا یا ایها الساقی ادر کاسا و ناولها - حافظ

  • الا یا ایها الساقی ادر کاسا و ناولها که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل ها به بوی نافه ای کاخر صبا زان طره بگشاید ز تاب جعد مشکینش چه خون افتاد در دل ها مرا در منزل جانان چه امن عیش چون هر دم جرس فریاد می دارد که بربندید محمل ها به می سجاده رنگین کن گرت پیر مغان گوید که سالک بی خبر نبود ز راه و رسم منزل ها شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین هایل کجا دانند حال ما سبکباران ساحل ها همه کا,تفسیر,الساقی,ناولها ...ادامه مطلب

  • معرفی کتاب ملت عشق اثری از الیف شافاک

  • مشخصات کتاب: نام کتاب: ملت عشق نویسنده: الیف شافاک  مترجم: ارسلان فصیحی تعداد صفحات: 511 *انتشارات ققنوس* اولین جملاتی که از این کتاب میخوانید: به هیچ متمم و صفتی نیاز ندارد عشق. خود به تنهایی دنیاییست عشق یا درست در میانش هستی در آتشش. یا بیرونش هستی در حسرتش. داستان کتاب ملت عشق: این کتاب در واقع دو رمان است که به زیبایی در کنار هم و در یک کتاب گنجانده شده است. دو رمان که موازی هم جلو,معرفی,شافاک ...ادامه مطلب

  • داستان سه آمریکایی و سه ایرانی

  • سه نفر آمریکایی و سه نفر ایرانی با همدیگر برای شرکت در یک کنفرانس می رفتند. در ایستگاه قطار سه آمریکایی هر کدام یک بلیط خریدند، اما در کمال تعجب دیدند که ایرانی ها سه نفرشان یک بلیط خریده اند. یکی از آمریکایی ها گفت: چطور است که شما سه نفری با یک بلیط مسافرت می کنید؟ یکی از ایرانی ها گفت: صبر کن تا نشانت بدهیم.   همه سوار قطار شدند. آمریکایی ها روی صندلی های تعیین شده نشستند، اما ایرانی ها سه نفر,داستان,آمریکایی,ایرانی ...ادامه مطلب

  • معرفی کتاب "بیشعوری" اثری از خاویر کرمنت

  • درباره کتاب بیشعوری (Assholism) به نظر نویسنده، بیشعورها احمق نیستند، اتفاقا بیشتر آنها نابغه اند؛ اما نابغه هایی خودخواه؛ مردم آزار، با اعتماد به نفس بالا و البته وقیح که نتیجه تیزبازی هایشان در نهایت به ضرر خودشان و اطرافیانشان می شود. نویسنده با شوخ طبعی و یک عالمه ماجراهای ساختگی (اما در واقع بسیار شبیه به اتفاقاتی که هر روز دور و بر ما می افتد) نظریه من درآوردی خودش را مطرح می کند : بیشعوری ,معرفی,کتاب,بیشعوری,اثری,خاویر,کرمنت ...ادامه مطلب

  • دعای کوروش کبیر برای ایران زمین

  • روزی بزرگان ایرانی و موبدان زرتشتی از کوروش بزرگ خواستند که برای ایران زمین دعای خیر کند؛ و ایشان بعد از ایستادن در کنار آتش مقدس اینگونه دعا کردند: خداوندا اهورا مزدا ای بزرگ آفریننده آفریننده این سرزمین بزرگ،سرزمینم و مردمم را از دروغ و دروغگویی به دور بدار. بعد از اتمام دعا عده ای در فکر فرو رفتند و از شاه ایران پرسیدند که چرا این گونه دعا نمودید؟ فرمودند:چه باید می گفتم؟ یکی جواب داد :ب,دعای,کوروش,کبیر,برای,ایران,زمین ...ادامه مطلب

  • با من صنما دل یک دله کن - مولانا

  • با من صنما دل یک دله کن گر سر ننهم آنگه گله کن مجنون شده ام از بهر خدا زان زلف خوشت یک سلسله کن سی پاره به کف در چله شدی سی پاره منم ترک چله کن مجهول مرو با غول مرو زنهار سفر با قافله کن ای مطرب دل زان نغمه خوش این مغز مرا پرمشغله کن ای زهره و مه زان شعله رو دو چشم مرا دو مشعله کن ای موسی جان شبان شده ای بر طور برو ترک گله کن نعلین ز دو پا بیرون کن و رو در دست طوی پا آبله کن تکیه گ,صنما,مولانا ...ادامه مطلب

  • تصور کن - یغما گلرویی

  • تصور کن اگه حتی تصور کردنش سخته جهانی که هر انسانی تو اون خوش بخته جهانی که تو اون پول و نژاد و قدرت ارزش نیست جواب هم صدایی ها پلیس ضد شورش نیست نه بمب هسته ای داره نه بمب افکن نه خمپاره دیگه هیچ بچه ای پاشو روی مین جا نمی ذاره همه آزاد آزادن همه بی درد بی دردن تو روزنامه نمی خونی نهنگا خود کشی کردن جهانی رو تصور کن بدون نفرت و باروت بدون ظلم خود کامه بدون وحشت و تابوت جهانی رو تصور کن پر از لب,گلرویی ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها